امیر طلاجوران

ذکر لب های همه تو این شبا

1663
16
ذکر لب‌های همه تو این شبا اَمَّن یُجیبه
داره مهمونش میاد زمین تف چشمش به راهه
از حالا یه مادری دلش میون قتلگاهه

تماشا کن هیبت حضرت علمدارو
ببین خروش موج دریا رو
ملائکه نوا گرفتن

تماشا کن قافله‌ی حسینِ زهرا رو
دور و برِ زینب کبری رو
تمام مَحرما گرفتن

میگه زینب پریشانم
کجاست اینجا حسین جانم

دخترای فاطمه از ناقه‌ها پیاده می‌شن
دیگه دارن واسه‌ی کرب و بلا آماده می‌شن

اونکه خاطره‌ش برای هممون خیلی عزیزه
میگه که اینجا قراره خون ما زمین بریزه

همینجاست که غنچه‌ی شش ماهه می‌شه پر پر
تو بغل باباش علی اصغر

قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره
جوری لالایی بخونم حرمله‌م گریه‌ش بگیره

تلاش کردم حسین ازت بشنوه بابایی
بازی دست نیزه‌دارایی

زینبم توی همین گودالی که داری می‌بینی
چند روز دیگه کنار تنِ بی سرم می‌شینی

نیزه‌ها رو یکی یکی از تنم بیرون میاری
جای زهرا رو رگای گردنم بوسه می‌ذاری

تو این گودال مادرو می‌بینی میره از حال
وقتی که می‌شه پیکرم پامال
از آسمونا خون می‌باره

رو قطعه‌های پیکرم زینب
می‌ریزه اشک دخترم زینب
آخه دیگه بابا نداره

تویی خواهر دل و جانم
هوادارارِ یتیمانم

عالم و بی‌قرار کنم بچه‌هاتو چی کار کنم
خودم پناه عالمم کدوم طرف فرار کنم

کو اباالفضل که بیاد دردم درمون بکنه
بره از خیمه‌ی من خولی و بیرون بکنه

از این معرکه دست بکش
نکش منو نفس بکش
پاشو یه داد غیرتی
سر شمر و شبث بکش

خواهرت به نفس نفس افتاد
خیمت دست شمر و شبث افتاد

وای وای زینب...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش