دورامو زدم دوباره برگشتم تا که سینهزن تو هیئتت باشم امشب اومدم بهت بگم میخوام توی دایرهی رفاقتت باشم با تو رفاقتم همه جوره سوده با توئه که میشه خیالم آسوده همهجا رفتمو بازم میگم اونکه دست منو گرفت امامحسین بوده با تو خوشم با تو که دنیای منی با تو که قبل از متولّد شدنم رفیق بابای منی با تو خوشم با تو که دنیای منی با تو که وقتی که میبندم چشامو جلوی چشمای منی یا اباعبداللّه ... این روزای سخت مراقب من باش نذار که نفسی جدا ازت باشم نمیگم که بیا منو حبیبم کن ولی کنار تو بذار فقط باشم به جون تو قسم که گنبد زردت تو تاریکی برام شبیه خورشیده نذار که اسم تو بیفته از لبهام به خدا یاحسین بهم نفس میده با تو خوشم با تو که تو قلب منی با تو که پاکم میکنی وقتی میام تو حلقهی سینه زنی با تو خوشم با تو که تو قلب منی با تو که نوکرات همه کفن میشن ولی خودت بیکفنی یا اباعبداللّه ... دستامو شبیه گنبدت کردم تا که صحن و سرات برام تداعی شه با چشمای خیس بهت سلام میدم تا دوباره دلم کرببلایی شه میمیرم اگه تو نگیری تحویلم میمیرم اگه تو بگردونی روتو تو شبایی که یاد کربلا هستم تا نفس میزنم حس میکنم بوتو با تو خوشم با تو که مجنون توام با تو که هر شب که سلامِت میکنم زائر ایوون توام با تو خوشم با تو که مدیون توام با تو که یه عمری گدای کرم رقیه خاتون توام یا اباعبدللّه...
یا حسین