دوباره غم ز رویم میشوید اشک طفلان دیوار و در گرفته سر مرا به دامان کوفی که روز من را تاریک کرده چون شب با سنگ ایستاده در انتظار زینب (ای رهبر و مرادم، ای حجت الهی)۲ بر کوچههای کوفه مولا نما نگاهی حسینم یا حسین... امشب به تیرگیها در موج غصه و غم فردا که میزند با آتش به روی فرقم امشب به خانهی خود (طوعه دهد پناهم)۳ فردا قدم گذارد (زهرا به قتلگاهم)۲