دل جز به یاد روی تو خرّم نمی‌شود

دل جز به یاد روی تو خرّم نمی‌شود

[ سید محمد جوادی ]
دل جز به یاد روی تو خرّم نمی‌شود
دیده به غیر نام تو پُر نم نمی‌شود

چشمان تر ز آتش دوزخ دهد امان
گریه‌کنت که اهل جهنّم نمی‌شود

ما را بهشت، مجلس روضه‌ست والسّلام
طوبیٰ شبیه سایه‌ی پرچم نمی‌شود

بر ما که عاشقیم و اسیر غم توایم
ماهی شبیه ماه محرّم نمی‌شود

نام تو برد، توبه‌ی آدم قبول شد
آدم بدون لطف تو آدم نمی‌شود

یک عمر هم اگر که بگوییم «یا حسین»
یک ذرّه از حلاوت آن کم نمی‌شود

زینب رسید و گفت کجایی حسینِ من؟!
جسم کسی که این همه در هم نمی‌شود

با نیزه‌ها مگر بدنت را چه کرده‌اند؟!
هر کار می‌کنم که منظّم نمی‌شود

*****

ندیده هیچ‌کسی تا بیاورد بر لب
در این میانه فقط شمر بود با زینب

در این میانه زنی می‌نشست و برمی‌خاست
نمی‌نشست نه، که او می‌شکست و برمی‌خاست

توان نداشت امام آن‌قدَر که دم بزند
توان نداشت که پلکی به روی هم بزند

نشان نداشت از او غیر بوی پیراهن
رسید بر بدنِ او ولی کدام بدن؟!

ولی کدام بدن پاره پاره و پرپر
هزار مرتبه رحمت به پیکر اکبر

*****

روبرو بودی با تیغ صدتا سپاه
دست پُر برمی‌گشت حتّی شمر از قتلگاه

حُرمتت رو شکست
بی‌حیا روی سینه‌ت نشست
دلواپس جون دادی کاشکی شمر
قبل کشتن چشمات رو می‌بست
...
زیر پای مَرکب رفتی که در همی
چیدمت روی بوریا از بس کمی

خیلی خالیه جات
دِق کردن از غصّه بچّه‌هات
تُو کهنه حصیر پاره‌ای
جَمعت کردن زن‌های دهات

شاه نیزه‌نشین
روضه‌ی گودال من همین
اسب اگه نعلش تازه باشه
پاشو محکم می‌کوبه زمین

*****

حسین آقام
همه می‌رن تو می‌مونی برام
...
یک نفر با نیزه بر او می‌زند
یک نفر تنها به پهلو می‌زند

نظرات