علی اکبر حائری

دست و پا می‌زنی انگار بغل می‌خوابی

1596
19
دست و پا می‌زنی، انگار بغل می‌خواهی
یا که جای من از زین تیر، عسل می‌خواهی

عمه‌ات نشنود این راه کمرم درد گرفت
چقدر دور گلویت، پسرم درد گرفت

تیر ای کاش که به سوی پدر می‌آمد
صبر می‌کرد که دندان تو در می‌آمد

*****

آخ دو دستم را به زیر آب بردم
حلالم کن نبودی آب خوردم

شکایت از کمان و تیر دارم
بیا پایین ز نیزه، شیر دارم

حسین

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش