دست سقای لشکر جدا شد

دست سقای لشکر جدا شد

[ حاج منصور ارضی ]
دست سقای لشکر جدا شد
فرق میر سپاهم دوتا شد
داغ او بر دل من نشسته
پشتم از داغ سقا شکسته
آه و واویلتا یا اباالفضل
آه و واویلتا یا اباالفضل

واژگون گشته از این سپه‌دار
می‌چکد خون ز چشم علمدار
دست او پیش راهم فتاده
بی علم سر به خاکش نهاده
آه و واویلتا یا اباالفضل
آه و واویلتا یا اباالفضل

خیز و دیگر ز جا یا اباالفضل
رو به خیمه نما یا اباالفضل
کودکان از عطش بی‌قرارند
طاقت زنده ماندن ندارند
آه و واویلتا یا اباالفضل
آه و واویلتا یا اباالفضل

از چه تو بوی زهرا گرفتی
گو مگر دامش را گرفتی؟ 
آن دمی را که پیشت نشسته
دیدی پهلوی او را شکسته

نظرات