دستم ز دامن تو نگردد رها حسین

دستم ز دامن تو نگردد رها حسین

[ ابوذر روحی ]
دستم زِ دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی‌دست و پا حسین

جز تو کسی به کاسه‌ی ما اعتنا نکرد
تنها امید ظرفِ غذای گدا حسین

هرکس مسیر عاشقی‌اش را عوض نکرد
فردای حشر می‌کند او را سَوا حسین

حکم قبول بندگی ماست با خدا
حکم قبول نوکریِ ماست با حسین

آدم برای گریه به تو آفریده شد
بانی خلقت همه‌ی انبیاء حسین

دمنوش روضه‌ات دَمِ عیسی ابن مریم است
هر چایخانه‌ات شده دارالشِفا حسین

ذکر تو را به روی لبم مادرم گذاشت
سرمایه‌ی محبّت زهراست یا حسین

در کشتیِ نجات رقیه است ناخدا
ما را همین سه‌ساله رسانده است تا حسین

هرگاه بی‌قرار حریم تو می‌شویم
باید پناه بُرد به صحن رضا، حسین

دلشوره‌ی زیارت تو می‌کُشد مرا
این اربعین مرا برسان کربلا، حسین

نظرات