ای جانِ جهان، جهانِ جان، ادرکنی قَیّوم زمین و آسمان ادرکنی احیاگر صَد دَم مَسیحا، اَلغُوث یا حضرت صاحب زمان، ادرکنی یا صاحبَ الزمان ... در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست زیرا که در صفات خدا، احتیاج نیست تو، بی وسیله هم بلدی معجزه کنی دست تو را به لطف عَصا احتیاج نیست بوی طعامِ خانه خودش میکِشد مَرا تا خانهی تو راهنما احتیاج نیست خواهش نکرده اهل کَرَم لطف میکنند اینجا به التماس گدا، احتیاج نیست وقتی به خاک مادر تو نیست، سنگ قبر دیگر تو را به صَحن و سَرا احتیاج نیست گریه کنِ تو را به قیامت، حساب نیست جایی که هست نام تو، حرف از عذاب نیست شرط و شروط، در کَرَم تو ندیدهام در بخشش کریم، حساب و کتاب نیست ای راه اتصال خلائق به فاطمه اصلا دعای بی تو مرا، مستجاب نیست سوزد جگر که اشک زِ دیده روان شود گریهکنِ حسن، که به فکر ثواب نیست