در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطرهی آبم که در اندیشهی دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم (خاموش نکن آتش افروختهام را بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم)۲ لبم از هر چه به جز نام امامم خاموش آتش عشق نشد یکدم از این دم خاموش گر چه یک لحظه نبوده است به عالم خاموش از قدومش شده یک روز جهنم، خاموش (در امالیه خودش، شیخ صدوق آورده است روز میلاد حسین، آتش دوزخ سرد است)۲ غم عشق است که آتش زده بر بنیادم تا که در راه محبت، بدهد بر بادم من ملک بودم و فردوس نه آمد یادم که من از روز ازل، اهل حسین آبادم منم آن رود که جز جانب دریا نرود هر دری غیر در خانهی مولا نروم به کسی کار ندارم که بهشتم لیلی است بت بتخانه و رهبان کنشتم لیلی است خاک من خاک جنون است و سرشتم لیلی است هر چه در مکتب استاد نوشتم، لیلی است جز به این دم قلم من که ندارد مِیلی دفترم پر شده از لیلی لیلی لیلی مینویسم لیلی، تا که بخوانیم حسین تا جنون را به نهایت برسانیم حسین آنچه بی او نفسی هم نتوانیم حسین وقت یک ذکر همه هم ضربانیم حسین (او همان است که هر وقت از او میخوانم از دل عرش خدا فاطمه گوید جانم)۲ در پناهش همه هستند مهیمنها هم متوسل به نگاهش شده ضامنها هم نه فقط عالم ربانی، کاهنها هم وقت آن است که گویند مؤذنها هم وقت شرعی اذان بر سر گلدستهی ماه اشهد ان حسین ابن علی ثارالله ما که عمری در این خانه ارادت داریم ما که انگیزهی برگشت به فطرت داریم ما که اندر سرمان شور زیارت داریم هر که دارد سر همراهی ما بسم الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله کربلا گفتم و دیدم جگرم میسوزد آسمان دوز بین در نظرم میسوزد عیسی اگر در آخر عمرش به عرش رفت قنداقهی حسین شرف عرش اعظم است