در حسرتِ چشمانت سائل نشیند ذکر خیرِ تو در هر محفل نشیند غمت در نهانخانهی دل نشیند بنازی که لیلی به محمل نشیند ای اندوهِ مقدّس ای غمِ مَمدوحِ مقدّس ای رأسِ روی نیزه پیکرِ مجروحِ مقدّس دنبالِ تواَم عشق، مالِ تواَم عشق غرق از یَمِ غمِ گودالِ تواَم عشق هر کس سپرده دل را به چیزی من دلسپردهی تمثال تواَم عشق یا اباعبدالله... در طوفِ ضریح تو عرش معلّی شأن روضههای تو باشد معمّا بنازم به بزم محبّت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند ای شاهِ کربلایی غمِ جانکاهِ کربلایی تو از ما سر طلب کن ذبیحَاللهِ کربلایی من رعیت تو شاهم، بیتو تباهم تنها پناه عالم دادی پناهم در حج شنیدم کعبه چنین گفت: بابُالقبله شده تنها قبلهگاهم