در جوانی بیحسین احساس پیری میکنم بگذراز پیری که حس حقیری میکنم من فقیر اهل بیتم لیک کشکولم پر است فخر بر تاج شهان، با این فقیری میکنم گر امیرُالعاشقان، این عشق را امضا کند میروم عرش و ملائک را امیری میکنم گفت زاهد از چه رو گفت عاشق از چه رو گفت عارف از چه رو برسینه محکم میزنی؟ گفتم از آئینهی دل گردگیری میکنم