دری که بوسهگه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربهی لگد وا شد بجای دستهی گل جای احترام و سلام شرار قسمت آن خانهی معلی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربدهی یک غریبه پیدا شد آهای سینهزنان فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت سمت پهلو رفت امان ز در که شکست و برای زهرا شد قلاف تیغ یکی و دوتا نه خیلی بود چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد