دریای من کنار تو آسوده از غمم

دریای من کنار تو آسوده از غمم

[ حاج حسن خلج ]
دریای من کنار تو آسوده از غمم
دور از تو بی‌قرار به گرداب ماتمم

بی روی دلگشای تو تنها در این قفس
همراز اشک و آهم و با غصّه همدمم

جان می‌دهم به دیدنت، ای نور زندگی
****
همچو خالی کنج لب افتاده‌ام
من ز جانبازی عقب افتاده‌ام
***
آقا به امتحان نداده نگیر خرده به من
بگو بمیر نمرده‌ام سپس ملامت کن

همچو خالی کنج لب افتاده‌ام
من ز جانبازی عقب افتاده‌ام

شنیده‌ام که به قلب شکسته جا داری
شکست قلب من از غم بیا اقامت کن

حسین جانم، حسین جانم، جانم جانم جانم 

بهار بود و به مهمانی خزان می‌رفت
قرار از دل صبر و ز کف عنان می‌رفت

به ریسمان اسارت کشیده شد حرمَت
بدون قافله سالار کاروان می‌رفت

تمام دخترکان، شاهدند در مقتل
که روح از تن مجروح عمّه جان می‌رفت

زمین علقمه از خشم ماه می‌لرزد
که شمر سوی خیامش دوان دوان می‌رفت

چون چاره نیست می‌روم و می‌گذارمت
ای پاره پاره تن به خدا می‌سپارمت

نظرات