دختر نگو ، بگو گُهرِ مرتضی علی
823
9
- ذاکر: حسین طاهری
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت زینب (س)
- مناسبت: شهادت حضرت زینب (ع)
- سال: 1401
دختر نگو بگو گوهرِ مرتضی علی
زینت نگو که تاجِ سرِ مرتضی علی
اولادُهُم مساوی اَکبادُهُم لِذا
دختر نگو بگو جگر مرتضی علی
حق داشت افتخار کند بر تو بو تراب
ای میوهی دل و ثَمَرِ مرتضی علی
نوع نگاه او به تو اثبات میکند
زهراست در نَظَرِ مرتضی علی
زهراست آسمان علی آسمان عشق
زینب ستارهی سحرِ مرتضی علی
غم از میان خانهی مولا جواب شد
تا بودهای تو دور و بر مرتضی علی
ارباب با نگاه تو اُنسی عجیب داشت
آرامش دل پسر مرتضی علی
اگر دلواپس من بودهای، من بیشتر بودم
میان بستگان خود به تو وابستهتر بودم
رسیده لحظهی مرگم سراغم را نمیگیری
به شوق دیدنت هر صبح، هِی خیره به در بودم
میان بسترم جان میدهم حالا تک و تنها
منی که لحظهی جان دادن چندین نفر بودم
نگاهِ اولم را بین آغوش تو خندیدم
از آن بدوِ تولد با تو یک جور دِگَربودم
نگاهِ آخرم گودال بودی گریه میکردم
و از موی سر آشفتهات، آشفته تر بودم
هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم
سه ساعت زخم خوردی وسه ساعت مُحتَضَر بودم
میان التماس من، تو را هر کس که آمد زد
چه بر میآمد ازاین دست تنها، یک نفر بودم
به اِبنِ سَعد رو انداختم آخر سر از غربت
منی که از سخن با یک غریبه در حَذَر بودم
به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد
تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم
تو شأنت دامن زهراست، نه مخروبهی خولی
سرت را از تنورش در میآوردم، اگر بودم
بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت
برای بچهها هم عمه بودم، هم پدر بودم
سوار ناقهها کردم همین که دخترانت را
برای مَحمِلَم دنبال مَحرم در به در بودم
تویی که شرط ضمنِ عقد من بودی
خبر داری که من از کربلا تا شام با کههمسفر بودم
مرا بازار بردند و مرا آزار میدادند،
منی را که به عصمت در دو عالَم مُفتخر بودم
تو را با خِیزَران میزد مرا ساکت کند دشمن
حلالم کن برادر جان، برایت دردسر بودم
حسین جان
به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
کنار تن بی سرت کاسهی آب گذاشتن واویلا
حسین جان
تو بودی و گودال وریگ وتنت زیر نیزه
خداحافظی کردی با زینبت واویلا
صدا میزدم مادرت رو، یامظلوم
نشون میدادم حنجرت رو یا مظلوم
صدا میزدم مادرت رو ای بی کس،
به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم
به صحرا سپردم
که با خاک بپوشونه داداش تنت رو
بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی میمردم نمیدیدم اینقد جسارت
به آتیش کشیدن حرم رو یا مظلوم
نبودی شکستن سرم رو یا مظلوم
ندیدی چشای ترم رو با غیرت
شلوغی دور و برم رو
حسین...
زینت نگو که تاجِ سرِ مرتضی علی
اولادُهُم مساوی اَکبادُهُم لِذا
دختر نگو بگو جگر مرتضی علی
حق داشت افتخار کند بر تو بو تراب
ای میوهی دل و ثَمَرِ مرتضی علی
نوع نگاه او به تو اثبات میکند
زهراست در نَظَرِ مرتضی علی
زهراست آسمان علی آسمان عشق
زینب ستارهی سحرِ مرتضی علی
غم از میان خانهی مولا جواب شد
تا بودهای تو دور و بر مرتضی علی
ارباب با نگاه تو اُنسی عجیب داشت
آرامش دل پسر مرتضی علی
اگر دلواپس من بودهای، من بیشتر بودم
میان بستگان خود به تو وابستهتر بودم
رسیده لحظهی مرگم سراغم را نمیگیری
به شوق دیدنت هر صبح، هِی خیره به در بودم
میان بسترم جان میدهم حالا تک و تنها
منی که لحظهی جان دادن چندین نفر بودم
نگاهِ اولم را بین آغوش تو خندیدم
از آن بدوِ تولد با تو یک جور دِگَربودم
نگاهِ آخرم گودال بودی گریه میکردم
و از موی سر آشفتهات، آشفته تر بودم
هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم
سه ساعت زخم خوردی وسه ساعت مُحتَضَر بودم
میان التماس من، تو را هر کس که آمد زد
چه بر میآمد ازاین دست تنها، یک نفر بودم
به اِبنِ سَعد رو انداختم آخر سر از غربت
منی که از سخن با یک غریبه در حَذَر بودم
به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد
تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم
تو شأنت دامن زهراست، نه مخروبهی خولی
سرت را از تنورش در میآوردم، اگر بودم
بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت
برای بچهها هم عمه بودم، هم پدر بودم
سوار ناقهها کردم همین که دخترانت را
برای مَحمِلَم دنبال مَحرم در به در بودم
تویی که شرط ضمنِ عقد من بودی
خبر داری که من از کربلا تا شام با کههمسفر بودم
مرا بازار بردند و مرا آزار میدادند،
منی را که به عصمت در دو عالَم مُفتخر بودم
تو را با خِیزَران میزد مرا ساکت کند دشمن
حلالم کن برادر جان، برایت دردسر بودم
حسین جان
به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
کنار تن بی سرت کاسهی آب گذاشتن واویلا
حسین جان
تو بودی و گودال وریگ وتنت زیر نیزه
خداحافظی کردی با زینبت واویلا
صدا میزدم مادرت رو، یامظلوم
نشون میدادم حنجرت رو یا مظلوم
صدا میزدم مادرت رو ای بی کس،
به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم
به صحرا سپردم
که با خاک بپوشونه داداش تنت رو
بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی میمردم نمیدیدم اینقد جسارت
به آتیش کشیدن حرم رو یا مظلوم
نبودی شکستن سرم رو یا مظلوم
ندیدی چشای ترم رو با غیرت
شلوغی دور و برم رو
حسین...
نظرات
نظری وجود ندارد !