ای حیدر شهسوار وقت مدد است
10817
51
- ذاکر: حاج محمد سهرابی
- سبک: دکلمه
- موضوع: امام حسین (ع) , امام حسن مجتبي(ع) , فاطمیه
- سال: 1402
ای حیدر شهسوار وقت مدد است
ای زبدهی هشت و چار وقت مدد است
من عاجزم از جهان و دشمن بسیار
ای صاحب ذوالفقار وقت مدد است
*****
هم نیست رخصتم که ببینم تو را به خواب
هم نیست همّتم که بیایم به خوابِ تو
دستم میان سلسله و پای در گِل است
در غم شدم اسیر، به جان رباب تو
*****
آسان نرسد بوسه بدان گردن مغرور
صد گردنه خوابیده به هر پیچش مویی
*****
به دامنت نرسد دست کَس که جلوهی ناز
تو را به بام فلک بُرد و نردبان برداشت
*****
بدین یأسی که امشب دادم از کَف دامن او را
مگر در خواب بینم تا ببوسم گردن او را
مگر تا در شمار زائران حضرتش باشم
سراغ از سینهی زینب گرفتم، مَسکن او را
چنین کان زلف و رخ را در بغل بگرفته شب تا صبح
حسدها میبرم از صبح تا شب مدفن او را
شب عشّاق را هر لحظه صبحی میدمد از نو
مگر وا کرده خولی تکمهی پیراهن او را؟
*****
عاشقان بیقرار یکدگرند
همه اسفندِ نارِ یکدگرند
فرق بین علی و زهرا نیست
این دو آئینه دار یکدگرند
در گرفته جمال، بینِ جلال
این معانی شکار یکدگرند
این به آن جلوه داده آن بر این
هردو سرگرم کار یکدگرند
در نجف باش، زائر زهرا
عارفان در مزار یکدگرند
در جزا خَلق کز سر تشویش
شاهدانِ فرار یکدگرند
به همان موی خاک خورده قسم
فاطمیّون کنار یکدگرند
*****
پُررنگتر بُود ز من اینجا، خیال هم
از من بُرونتر است در این گوشه خال هم
مویی که شد سپید به جوهر سیه نشد
ساکن نشد غمم، به اذانِ بلال هم
دستی شکست و دست دگر بار آن کشید
شرمندهام ز نقص و خجل از کمال هم
من پشت در، نشد که نسوزم، عزیزِ من
هر چیز بود سوخت در آنجا، مَجال هم
پیراهنِ حسین مرا سخت خسته کرد
میبافتم مگرنه برای تو، شال هم
گفتم به آب، در دلِ زینب تکان مخور
حتّی اگر حسین شود پایمال هم
*****
ای ملائک رو در این هامون کنید
شمر را از قتلهگه بیرون کنید
ای عزیزِ فاطمه دادی بزن
آخر ای مظلوم فریادی بزن
چارهی خصمِ بدآیین کن حسین
لب گشا یک لحظه نفرین کن حسین
یا ز دستِ قاتلت خنجر بگیر
یا رهِ گودال بر مادر بگیر
ای زبدهی هشت و چار وقت مدد است
من عاجزم از جهان و دشمن بسیار
ای صاحب ذوالفقار وقت مدد است
*****
هم نیست رخصتم که ببینم تو را به خواب
هم نیست همّتم که بیایم به خوابِ تو
دستم میان سلسله و پای در گِل است
در غم شدم اسیر، به جان رباب تو
*****
آسان نرسد بوسه بدان گردن مغرور
صد گردنه خوابیده به هر پیچش مویی
*****
به دامنت نرسد دست کَس که جلوهی ناز
تو را به بام فلک بُرد و نردبان برداشت
*****
بدین یأسی که امشب دادم از کَف دامن او را
مگر در خواب بینم تا ببوسم گردن او را
مگر تا در شمار زائران حضرتش باشم
سراغ از سینهی زینب گرفتم، مَسکن او را
چنین کان زلف و رخ را در بغل بگرفته شب تا صبح
حسدها میبرم از صبح تا شب مدفن او را
شب عشّاق را هر لحظه صبحی میدمد از نو
مگر وا کرده خولی تکمهی پیراهن او را؟
*****
عاشقان بیقرار یکدگرند
همه اسفندِ نارِ یکدگرند
فرق بین علی و زهرا نیست
این دو آئینه دار یکدگرند
در گرفته جمال، بینِ جلال
این معانی شکار یکدگرند
این به آن جلوه داده آن بر این
هردو سرگرم کار یکدگرند
در نجف باش، زائر زهرا
عارفان در مزار یکدگرند
در جزا خَلق کز سر تشویش
شاهدانِ فرار یکدگرند
به همان موی خاک خورده قسم
فاطمیّون کنار یکدگرند
*****
پُررنگتر بُود ز من اینجا، خیال هم
از من بُرونتر است در این گوشه خال هم
مویی که شد سپید به جوهر سیه نشد
ساکن نشد غمم، به اذانِ بلال هم
دستی شکست و دست دگر بار آن کشید
شرمندهام ز نقص و خجل از کمال هم
من پشت در، نشد که نسوزم، عزیزِ من
هر چیز بود سوخت در آنجا، مَجال هم
پیراهنِ حسین مرا سخت خسته کرد
میبافتم مگرنه برای تو، شال هم
گفتم به آب، در دلِ زینب تکان مخور
حتّی اگر حسین شود پایمال هم
*****
ای ملائک رو در این هامون کنید
شمر را از قتلهگه بیرون کنید
ای عزیزِ فاطمه دادی بزن
آخر ای مظلوم فریادی بزن
چارهی خصمِ بدآیین کن حسین
لب گشا یک لحظه نفرین کن حسین
یا ز دستِ قاتلت خنجر بگیر
یا رهِ گودال بر مادر بگیر
نظرات
نظری وجود ندارد !