داداش اصغرم بیتابی چرا خواهرت الهی بمیره چشمامو ببین به جون بابا گریه کنی گریهام میگیره غصه میخوره مادرت رباب شرمندت شده شیر نداره چند روزه الآن که نخورده آب مادرت که تقصیر نداره گریه میکنی گرفته صدات از توی نگات غم میریزه خیسی چشات، خشکی لبات خیمههارو بر هم میریزه عمو رفته آب بیاره این دیگه نشد نداره میرسه با مشک پر آب اگه حرمله بذاره علی لای لای، علی لای لای ***** معلومه چقدر تشنته علی خدا کنه طاقت بیاری لالایی برات میخونم ولی نمیخوابی و بیقراری داری خودتو میندازی زمین از میون گهواره داداش فهمیدی عموت از بالای زین افتاد و نشد پاشه از جاش دیدی آخرش چطور حرمله نذاشت که عمو آب بیاره دیگه از فلک نداری گله حتی اگه بارون بباره تو هر خیمه گفت و گوئه بعد از عمو آب حرومه کار خودشونو کردن دیگه کارمون تمومه علی لای لای، علی لای لای ***** رو دست بابا میری از حرم نازنین گلم ای عزیزم با اشکای این چشمای ترم پشت سرت آب میریزم عجله نکن ای برادرم تا گل روتو من ببوسم منم خواهرم میخوام اصغرم زیر گلوتو ببوسم تیری که زدن به چشم عموت برا تو چشم انتظاره بمیرم برات نازکه گلوت طاقت سه شعبه نداره اومده سه شعبه انگار هم دستی کنه با مسمار ای محسن کربلایی داداشم خدا نگه دار علی لای لای، علی لای لای