خوشا مسافر آن راه مستقیم شدن مدینه آمدن و وارد حریم شدن حرم، کدام حرم؟ سنگ و خاک، امّا کاش غبار بودن و در کوی تو مقیم شدن اگر بناست نوازش کند مزارت را خوشا به کسوت آوارگان نسیم شدن اگر بناست که محتاج مردمان باشم خوشا گدای سرِ کوچهی کریم شدن نه اینکه خواسته باشم پرنده بودن را ولی به شوق تو خوب است یاکریم شدن رفیق توست هر آن کس که طرد عالم شد خوشا جُزام که از سفرهات سهیم شدن عروس فتنه به دست تو روی خاک افتاد جمل حکایت سرخیست از دو نیم شدن بدون نسل بماند هر آن که دشمن توست سزای خصم حسن چیست جز عقیم شدن جهان به کام معاویههاست شأن تو نیست قیامت است تو را موسم زعیم شدن نداشت جعده و زهرش توان قتل تو را تو را شکست در آن کوچهها یتیم شدن