خدایی نامرده اونی که با نیزه آقا راهِ گلوتو سد کرده یا اونی که پیشِ زینب جسمِ تو رو لگد کرده خدایی بد کرده یکی عصا میزد یکی دیگه به صورتت آقا با کف پا میزد یه مادری هم گوشۀ گودال تو رو صدا میزد وای حسین یارالی یارالی برات بمیرم که غرق خون میون گودالی از تشنگی رفتی از هوش و دوباره بیحالی یارالی یارالی بمیرم آقاجون که زیر دست و پا افتادی بیرمق و بیجون از هجوم سرنیزهها شد قتلگاهت پر خون بمیرم آقاجون عبا رو دزدیدن با بیحیایی عمامه و ردا رو دزدیدن جلو چشمات خلخال دخترو دزدیدن عبارو دزدیدن پیراهنو بردن پیراهنی که مادر داد جای کفنتو بردن سر بریدن با هر سختی از بدن و بردن پیراهنو بردن خواهرت افتاده رو شیب گودال روی خاکا مادرت افتاده خنجر کهنه رو رگهای حنجرت افتاده خواهرت افتاده