محسن عرب‌ خالقی

خاطره شیرین من از محرم اینه

1809
13
خاطره‌ی شیرینه من از محرم اینه
از همون قدیم مسیرم به حسین و حسن افتاد
توی تعزیه محرم، نقش قاسم به من افتاد

حالا من بزرگ شدم این عاشقی داره ادامه
هنوزم تکیه‌ی تو محله مثلِ کربلامه
دلخوشیم حسین حسینه رو لبای بچه‌هامه

به یاد قاسم و غم اهلِ حرم می‌خونم
تو کوچه‌ی سینه‌زنی با پسرم می‌خونم

(پشت سرِ قاسم همه گفتند هو الحق)۲
ای وای به ازرق ای وای به ازرق
(چون شیرِ جمل می‌شود او فاتحِ مطلق)۲
ای وای به ازرق ای وای به ازرق

مکتبت انسان سازه
راه شهادت بازه

از حسین فهمیده‌هامون
میشه فهمید که خیال نیست
شیعه زنده است با شهادت
عاشقی به سن و سال نیست

اعتقادمون قشنگ تر میشه وقتی علنی شه
عمرمون الهی وقفِ نوحه و سینه‌زنی شه
نسل ما ایرانیا نسلِ حسینی حسنی شه

برا کریمِ اهل بیت با فاطمه می‌خونیم
تو حرم امام حسن یه روز همه می‌خونیم

(پشت سرِ قاسم همه گفتند هو الحق)۲
ای وای به ازرق ای وای به ازرق
(چون شیرِ جمل می‌شود او فاتحِ مطلق)۲
ای وای به ازرق ای وای به ازرق

جنگه نمایان کرده
عجب دلاور مَردِه

هم کریم بن کریمُ
هم غریب بن غریبه
نوجوون و پیر دِیرِه
جُون و عابس و حبیبه

قل هو الله می‌خونه تو حرم مادر قاسم
عمه زینب داره عمامه می‌بنده سرِ قاسم
دانش آموزِ اباالفضل و علی اکبرِ قاسم

بی زره اومده میدون
یک تنه شد یک لشکر
هزار ماشاالله
به قاسم بن الحیدر

(پشت سرِ قاسم همه گفتند هو الحق)۲
ای وای به ازرق ای وای به ازرق
(چون شیرِ جمل می‌شود او فاتحِ مطلق)۲
ای وای به ازرق ای وای به ازرق

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش