علیرضا قانعی

حسین وای

97
1
حسین وای وای وای...

خسته بود اقا، تازه روی مرکبش نشسته بود آقا
سنگ می‌زدن سرش، شکسته بود آقا

از خیمه دویدم، تا مقتل رسیدم
اینقد تیر و نیزه، من یکجا ندیدم

بمیره خواهرت، چرا تعارفی شده بریدن سرت

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش