چشمامونو بستیم نمی فهمیم ، داریم به کجا کشیده میشیم ... اصلا نمیخوایم قبول کنیم که با چشم کی داریم دیده میشیم ... هر روزمون عین روز قبله ... کافیه بچرخه زندگیمون ... از کربلا میگیم ولی افسوس ، تعریفی نداره بندگیمون ... حسین شهید نشد که من براش دلم بسوزه ... هل من ناصرش میاد هنوزم که هنوزه ... حسین جونشو داد که جون بگیره قلب زارم ... عمرش رو گذاشت که من مبادا کم بیارم ... دونه دونه ی ما رو زهرا انتخاب کرده ... معلومه حسین خیلی روی ما حساب کرده ... یا اباعبدالله الحسین ... درد اینه که بعد عمری روضه من هنوز تفاوتی نکردم ... درد اینه که با وجود روضه من هنوزم آقا، پر دردم ... بی وقفه سلام دادم و هر بار پاسخ سلامی نشنیدم ... من این همه سال گریه کردم اما به حسینم نرسیدم ... حسین ما رو نخواست فقط برای گریه هامون ... بی دلیل دعا نکرده فاطمه برامون ... حسین خونشو داد که پا بگیره ریشه ی من ... از نور چشش گذشت که این راه بشه روشن ... دونه دونه ی ما رو زهرا انتخاب کرده ... معلومه حسین خیلی روی ما حساب کرده ... یا اباعبدالله الحسین ...