حالا اومدی خوابن که حالا دخترای شام اومدی

حالا اومدی خوابن که حالا دخترای شام اومدی

[ محمدحسین حدادیان ]
حالا اومدی 
خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی
حالا که سفید شد از نبودنت موهام اومدی

نفسم می‌مونه تو گلو
منو می‌کشن از سر مو

منو می‌کشه میگه نگاه
این داداش علیه این عمو

بزنم میری سمت کدوم
نمی‌گفتی مگه کو عموم

مثلا بزنم چی میشه
بسه گریه و زاری تموم

بشکنه دستت که معجر بر نداری
مطمئنم تو یکی دختر نداری

بزن تو صورتم اما نمیگم
ولی فکر نکنی بابا نمیگم

صورتم با ورم چی میشه
بابا کار حرم چی میشه

نیزه‌ای که زدن به عموم
بزنن تو سرم چی میشه

آخه بال و پرم چی میشه
با لگد کمرم چی میشه

میگه زجر اگه گوشواره
مثلا ببرم چی میشه

ببین گونه‌ام که میریزه ازش درد
سنان زد، حرمله از خنده غش کرد

هلم میدن جلوم لشکر میارن
تا راه میرم ادامو در میارن

رو تنم پر زخم و خون
دارم از یه محله نشون

خدا نگذره از اونی که
شده دلقک مجلسشون

اومدن که نظاره کنن
بزم می‌ رو اداره کنن

دل عمه رو پاره کنن
مستقیم هی اشاره کنن

همش میرم کنار عمه زینب
حجاب عمه‌مو کنم مرتب

یه شهری رو
فقط می‌خواستن عمه‌مو کوچیک کنن

چه جوری دست به موم زدن
منو درست جلو سر عموم زدن

همونی که ازم پدرم‌ رو گرفت
با یه عده حرومی دور حرم‌ رو گرفت

تو نبودی به زور، معجرم رو گرفت

گفتم اینجا رو نه
دوست دارم بازار رو اما این بازار رو نه

بیا نور
داره زجر میرسه از دور

مردم
مثل مادرت کتک خوردم

سنگینه مشتشون
همه من‌رو می‌زدن زجر هم پشتشون

مونده موی من لای انگشتشون 

تا که به پرچمش نگاه تو افتاد
تنها حرمی که روضه خون نمی‌خواد

اومدم زیارتت با گریه، با زاری
تو هنوزم وسط بازاری

خیلی روضه نگفته داری

سلام خانم
ایتهاالصدیقه الشهیده
ای نوه‌ی مادر قد خمیده
گنبدت هم مثل موهات سفیده

شنیدم که اربعین جامونده
دلگیرم من به جای تو زیارت میرم
یا رقیه میگمو می‌میرم

همین جا بود 
تو بغل رباب سیلی خوردی

حتی میون خواب سیلی خوردی
تو مجلس شراب سیلی خوردی

زن غساله چه می‌دید که با خود می‌گفت
مادرت کاش به جای تو پسر می‌آورد

دلم شکست ز حرفی که گفت غساله
که این شهید سه‌ساله است یا که چهل‌ساله

نظرات