جای بارون می‌بینی از آسمون نیزه داره می‌باره

جای بارون می‌بینی از آسمون نیزه داره می‌باره

[ مسعود پیرایش ]
جای بارون می‌بینی از آسمون
نیزه داره می‌باره
هر کی از راه می‌رسه، هر چی داره
توی تنت می‌کاره

یه مسلمونم نبود پیکرتو، از زیر پا برداره
سرِ خونیِ تو رو، سنان داره رو نیزه‌ها می‌ذاره

صدات می‌کنم، سرت رو نیزه، تنت رو خاکه
نگات می‌کنم، یه لحظه شاید ببینی تا که 

اسیر شدی، غروب نرسیده و پیر شدی
اسیر شدی، با شمر و خولی هم‌مسیر شدی
اسیر شدی، از این دنیا بعد تو سیر شدیم

واویلا علی الحسین، واویلا علی الخیَم...

اینقد از مال حرام شکماشون
پُر شد تو رو نشناختن
بدن بی‌سرتو جلو چشام
روی زمین انداختن

چشم مَرکباشونو بسته بودن
روی تنت می‌تاختن
سر پیری می‌بینی، چه روزگاری 
واسه زینب ساختن

تموم شد حسین، تو رفتی حالا منو نبردی 
غروب شد حسین، ندیدی ما رو به کی سپردی

غریب شدی، بی‌یار و یاور و حبیب شدی
غریب شدی، هم‌کلام با نانجیب شدی
غریب شدی، از آغوش تو بی‌نصیب شدیم

سالار زینب...
حسین وای...
****
سیّدالشهدا یا مُقطع‌الاعضا...

همه منتظرن، مادرش برسه
کاش صدای برادر، به خواهرش برسه
دست قاتل اگه، به سرش برسه
وای خدا به داد موی دخترش برسه

نظرات