
تیرو گذاشت در واقع تُو چلّه حرمله شمشیرو گذاشت تیر زد و رفت خیسِ عرق، سرگردون، بابای پیرو گذاشت بازم قدِّ بابا تا خورد طوری زد که ارباب جا خورد (مِنَ الاُذُنِ اِلَی الاُذُن، مِنَ الوَریدِ اِلَی الوَرید سرِ علیاصغر رو هم میبَرَن مجلس یزید) **** یه ظرف آب عمداً آورد حرمله مجلس شراب ریخت رُو زمین تا که بههم بریزه اعصاب رباب آخر چوب روی لبها خورد طوری زد که زینب جا خورد (مِنَ الاُذُنِ اِلَی الاُذُن، مِنَ الوَریدِ اِلَی الوَرید سرِ علیاصغر رو هم آورد تُو مجلس یزید) وای علی، وای علی...