تو که دل می‌بَری با یک نگاهی

تو که دل می‌بَری با یک نگاهی

[ سیدمهدی حسینی ]
تو که دل می‌بَری با یک نگاهی
نگاهی هم به ما کن گاه‌گاهی

تو که بيگانه را هم می‌پذيری
بِده يک گوشه‌ ما را هم پناهی

غم عشقت بیابون‌پرورم کرد
هوای وصل بی‌بال و پَرم کرد

به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طُرفه خاکی بر سرم کرد

یتیمی دردِ بی‌درمان یتیمی
یتیمی خواریِ دوران یتیمی

الهی طفل بی‌بابا مگردد
اگر گردد ولی تنها نگردد

سه غم اومد به جونم هر سه یک بار
غریبی و اسیری و غم یار

غریبی و اسیری چاره داره
ولی آخر کُشد ما را غم یار

اگر کشتند چرا آبت ندادند 
چرا زان دُرّ نایابت ندادند

اگر کشتند چرا خاکت نکردند 
کفن بر جسم صد چاکت نکردند

مسلمانان حسین مادر ندارد 
بمیرم من کسی بر سر ندارد

زِ جور ساربان بی‌مروّت 
دگر انگشت و انگشتر ندارد

حسین جانم حسین جانم حسین جان

نظرات