تو شیرمردی و شیران اسیر تو از دم یلان، کل حجاز از حقیر تو نام تو حمزه است و مقامت ز بس بلند هرگز ندیده هر دو فلک همنظیر تو میدان غزوههای نبی نور کامل است از شدت درخشش بدر منیر تو از بس که تیر و تیغ و نگاهت کشنده است انگار گشته قابض الارواح اجیر تو در هر نگاه نافذت عمق حقانیت پشت و پناه یاور احمد به هر زمان ماندی شبیه کوه تا آخرین توان هر چه که از ابهت تو گفتهاند کم است قاصر بوَد ز وصف شکوهت زبانمان فرماندهی سپاه محمد چه میشود وقتی که با علی به معرکهها میشوید عیان بدر و احد حکایتتان را نوشتهاند دیدند زمین زیر پای شما میخورد تکان گویا که زلزله شده میدان کارزار مانده سپاه کفر که لا یمکن الفرار اما امان ز نیزهی وحشی که خم نمود این نازنین عموی پیمبر که بود عمود افتاد بر زمین و پیمبر کشید آه تا که رسید به پیکر او هندهی حسود خنجر کشید و سینهی او را شکافت بیرون کشد جگرش را ولی چه سود این سینه و جگر پر از عشق پیمبر است سنگ میشود به سر امت یهود اما دوباره سنگ و سر و نیزه و سپس قلبی که کرده روضهی مقتل کمی هوس روز دهم شد و گودال قتلگاه پر شد ز خون تازهی ارباب بی گناه با چکمه روی سینهی زخمی پا گذاشت شد آسمان کربوبلا ناگهان سیاه فریاد میزند زنی از روی تل نبُر سر را که مادرمان میرسد ز راه زینب ز حال میرود و میخورد زمین طفلک رقیه پس به چه کس میبرد پناه خیمه میان آتش و معجر کشان عدو فریاد میزند سکینه که برگرد بیا عمو **** به سوی مقتل از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
حمزه علیه السلام سید الشهداء است ،امام حسین علیه السلام شهید الرشید ابالشهداء است