تو دلم مادر راز نگفته

تو دلم مادر راز نگفته

[ مازیار طاولی ]
تو دلمه مادر، راز نگفته
همش می‌ترسم سرت از، نیزه بیفته

به نیزه دار گفتم بچه داری
 کمی آرام، تازه خواب رفته

سلام آقا، که الان رو به رو‌تونم
من این‌جامو، زیارت‌نامه می‌خونم

بزار سایَت، همیشه رو سرم باشه
قرارمون، شب جمعه، حرم باشه

غلط گفتم، که چیزی توی کاسم نیست
چی کم دارم؟ تو رو دارم، حواسم نیست

دوستت دارم، همه داراییَم اینه
دلم میره، ضریحت رو که می‌بینه

روا بُوَد، که گریبان زِ هجر پاره کنم
دلم هوای تو کرده، بگو چه چاره کنم

نظرات