الا که مقدم تو مژده سعادت داشت
3610
57
- ذاکر: علی کرمی
- سبک: روضه
- موضوع: حضرت زینب (س) , طفلان حضرت زينب عليهم السلام
- مناسبت: روز چهارم محرم
- سال: 1401
الا که مقدم تو مژده سعادت داشت
به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت
سلام برتو که امالمصائبت خوانند
چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت
تو دست پرور آن مادر گرانقدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت
تو سر بر آینهی سینه ای گذاشتهای
که بوسهگاه نبی بود و عطر جنت داشت
ندیده دیدهی تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت
چه بانویی که پس از دختر رسولالله
به هرزنی که تصور کنی شرافت داشت
چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که بقدرعلی شهامت داشت
چه بانویی که به حد کمال در همه حال
اراده داشت حیا داشت شرم و عفت داشت
چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی همتراز عصمت داشت
تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خستهی خود کوهی از رسالت داشت
تو خطبه خواندی و برهم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلت داشت
من و مکارم اخلاق زینبی هیهات
کجا برابر خورشید ذره جرئت داشت؟
دل تو بود پرازالتهاب شوق حسین
که لحظه لحظهی عمرت از این حکایت داشت
چراغ اخرتش باد شاعری که سرود
سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جنان طاقت داشت
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
هوا ز جور مخالف چو نیلگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
(وقتی افتاد روی گونهی راست
خواهرش بود مادرش هم بود
از همه دلخراش تر اینکه
دم گودال دخترش هم بود)
هرکسی خسته میشد از زدنش
میربود آنچه میشد از بدنش
این یکی برد جوشنش ز تنش
دیگری برد کهنه پیرهنش
سنگها را که بر جنازه زدن
تازه بر اسب نعل تازه زدن
تهماندههای جسم تو چسبید زیر نعل
تا شهر کوفه جسم تو را ده سوار برد
مقتل نوشته زجر بدی را کشیدهای
یک نصف روز ذبح گلوی تو کار برد
هر کجا که رویم میشویم هم قدمت
حسین غصه نخور میشوم شریک غمت
بمیرم و نگذارم زمین خورد علمت
حسین یک تنه هستم مدافع حرمت
بلاکش توام امالمصائبت هستم
چه مادرانه برادر مراقبت هستم
از آنچه را که نگفتی خودم خبر دارم
به جز تو چند برادر دگر مگر دارم؟
اگر اجازه دهی تیغ و نیزه بردارم
نشان دهم به همه مثل تو جگر دارم
ببین که دختر حیدر چکار خواهد کرد
ببین که شمر چگونه فرار خواهد کرد
نشان دهم به همه اقتدار زینب را
برات خرج کنم اعتبار زینب را
به معرکه ببرم شاهکار زینب را
به رویشان بکشم ذوالفقار زینب را
دوتا پسر نه دوتا شیر بار آوردم
دوتا معلم تفسیر بار آوردم
*****
چه روی داده که با جان خود کنی بازی؟
بگفت عمه چسان طاقتم به جا باشد؟
مگر نه این بدن حجت خدا باشد؟
به خاک گشت نهان جسم کشتگان پلید
در آفتاب بود پیکر امام شهید
مگر که باب من از خاندات قرآن نیست؟
مگر حسین در این سرزمین مسلمان نیست؟
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سر مجروح کلیسا دیده
با چه جرمی ته گودال کشیدند تورا؟
ما ندیدیم ولی زینب کبری دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
برسر پیرهنت فاطمه دعوا دیده
*****
به قتلگاه ز سجاد کرد دلجویی
ز کائنات برآمد درود بر زینب
به پاس حضرت زهراست ورنه میگفتم
هم از ملک بود افضل هم از بشر زینب
به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت
سلام برتو که امالمصائبت خوانند
چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت
تو دست پرور آن مادر گرانقدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت
تو سر بر آینهی سینه ای گذاشتهای
که بوسهگاه نبی بود و عطر جنت داشت
ندیده دیدهی تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت
چه بانویی که پس از دختر رسولالله
به هرزنی که تصور کنی شرافت داشت
چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که بقدرعلی شهامت داشت
چه بانویی که به حد کمال در همه حال
اراده داشت حیا داشت شرم و عفت داشت
چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی همتراز عصمت داشت
تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خستهی خود کوهی از رسالت داشت
تو خطبه خواندی و برهم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلت داشت
من و مکارم اخلاق زینبی هیهات
کجا برابر خورشید ذره جرئت داشت؟
دل تو بود پرازالتهاب شوق حسین
که لحظه لحظهی عمرت از این حکایت داشت
چراغ اخرتش باد شاعری که سرود
سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جنان طاقت داشت
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
هوا ز جور مخالف چو نیلگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
(وقتی افتاد روی گونهی راست
خواهرش بود مادرش هم بود
از همه دلخراش تر اینکه
دم گودال دخترش هم بود)
هرکسی خسته میشد از زدنش
میربود آنچه میشد از بدنش
این یکی برد جوشنش ز تنش
دیگری برد کهنه پیرهنش
سنگها را که بر جنازه زدن
تازه بر اسب نعل تازه زدن
تهماندههای جسم تو چسبید زیر نعل
تا شهر کوفه جسم تو را ده سوار برد
مقتل نوشته زجر بدی را کشیدهای
یک نصف روز ذبح گلوی تو کار برد
هر کجا که رویم میشویم هم قدمت
حسین غصه نخور میشوم شریک غمت
بمیرم و نگذارم زمین خورد علمت
حسین یک تنه هستم مدافع حرمت
بلاکش توام امالمصائبت هستم
چه مادرانه برادر مراقبت هستم
از آنچه را که نگفتی خودم خبر دارم
به جز تو چند برادر دگر مگر دارم؟
اگر اجازه دهی تیغ و نیزه بردارم
نشان دهم به همه مثل تو جگر دارم
ببین که دختر حیدر چکار خواهد کرد
ببین که شمر چگونه فرار خواهد کرد
نشان دهم به همه اقتدار زینب را
برات خرج کنم اعتبار زینب را
به معرکه ببرم شاهکار زینب را
به رویشان بکشم ذوالفقار زینب را
دوتا پسر نه دوتا شیر بار آوردم
دوتا معلم تفسیر بار آوردم
*****
چه روی داده که با جان خود کنی بازی؟
بگفت عمه چسان طاقتم به جا باشد؟
مگر نه این بدن حجت خدا باشد؟
به خاک گشت نهان جسم کشتگان پلید
در آفتاب بود پیکر امام شهید
مگر که باب من از خاندات قرآن نیست؟
مگر حسین در این سرزمین مسلمان نیست؟
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سر مجروح کلیسا دیده
با چه جرمی ته گودال کشیدند تورا؟
ما ندیدیم ولی زینب کبری دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
برسر پیرهنت فاطمه دعوا دیده
*****
به قتلگاه ز سجاد کرد دلجویی
ز کائنات برآمد درود بر زینب
به پاس حضرت زهراست ورنه میگفتم
هم از ملک بود افضل هم از بشر زینب
نظرات
نظری وجود ندارد !