حاج عبدالله باقری

تونخوردی آب دریا سوخت

135
2
تو نخوردی آب دریا سوخت، دریا حیف شد
گونه‌ات را بوسه زد شن‌های صحرا حیف شد

سجده کردی ای امام بی جماعت بین خون
لشکرت کو که نمازت شد فرادا حیف شد

خوش قد و بالا، عصای روز پیری داشتی
اکبرت که رفت افتادی تو از پا حیف شد

با چه حساسیتی موی تو را شانه زدم
دست شمر افتاد آن گیسوی زیبا حیف شد

رفت از گودی به قصد آب آوردن هِلال
آب را آورد، دیر آورد امّا حیف شد

پای هر سوزن که زد زهرا برایت اشک ریخت
ماند زیر پای لشکر اشک زهرا حیف شد

لااقل پیراهنت را درنمی‌آورد کاش
زحمت دستان زهرا مادر ما حیف شد

محض برپا کردن آن خیمه‌ها زحمت کشید
زحمت عباس با این سوختن‌ها حیف شد

*******

کم ما رو قبول کن
کم ما رو زیاد کن
نبودیم یه محرم
سینه زنتو یاد کن

یه روزی میاد که زیر خاکم
برای سینه زدن آقا هلاکم

یه روزی میاد دلم شکسته
بندای کفن دستامو بسته

امروز من اومدم آقا
فردا تو بیا کنارم
جز تو کسیو نمی‌خوام
جز تو کسی رو ندارم

*******

به کوچه گردیم انداختیم حسین
برام عجب روزی ساختی حسین
رو نیزه چشماتو بستی بیند
نگو که من رو نشناختی حسین

سر پیری شبیه خزون پاییز شدم
سر پیری هدف نگاه‌های

*******

سر تو دست به دست می‌شد
بین شمر و خولی و سنان
زنده بودی اومدن غارت
ندادن به خیمه‌هاتم آب

(سر پیراهن تو گریه‌ی ما را درآوردن
میان این همه کشته چرا پس تو عریانی)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش