تُو صحن حیاط یه خونه رسول خدا رو می‌بینی

تُو صحن حیاط یه خونه رسول خدا رو می‌بینی

[ حاج محمود کریمی ]
تُو صحن حیاط یه خونه رسول خدا رو می‌بینی
که گرمِ نیازه، علی در نمازه

سحر شد یه نوری که اومد از عرش
خدایی تُو حُجره برای مدد به یه مادر

یه ساعت گذشته، گذشته، گذشته، زمین بی‌قراره 
که ناگاه صدای یه طفلی که مثل نسیم بهاره

به گوش پیمبر رسید و یه نوری دَمید و

یه طفلی که عالَم هلاکش
یه طفلی که ذرّات همه سینه‌چاکش

طلوعی دوباره 
فرشته سرِش رو به روی قدم‌هاش می‌ذاره

ملائک می‌خونن
که عالَم شبیه تو دلبر نداره

اگر که کسی هم شبیه تو داره
بیاره، بیاره، بیاره، بیاره
...
کسی که یاری مثل تو داره
بیاره بیاره بیاره بیاره
یه سرِ زلفتو تمومِ عالَم
نداره نداره نداره نداره

نظرات