تودل شب ها خواهری تنها
759
7
- ذاکر: حسین سیب سرخی
- سبک: شور
- موضوع: حضرت زینب (س)
- مناسبت: شهادت حضرت زینب (ع)
- سال: 1394
(تو دل شبها، خواهری تنها
سر به خاک غم میذاره) ۲
خاطرههاشو، میاره دریا
با دلی که بیقراره
وای بیقراره از غروب کربلا
به یاد سرای روی نیزهها
برا گریههای بچهها و از
سوز آتیش به روی خیمهها
(گشته غرق سوز و آه پادشاه بی سپاه) ۲
بغضی توی سینه و لحظههای قتلگاه
حسین وای...
(با دلی محزون دیدهی گریون
آسمونی بی ستاره) ۲
زیر لبهاش با یا حسین میگه
روضه میخونه دوباره
(میخونه برا غمی که با اون روز و شب بود) ۲
میخونه برا یه کودکی که غرق تب بود
میخونه برا چشمایی که تشنه لب بود
(خون میباره، روبرو چشماش گهواره) ۲
داره میپیچه صدای اصغر دل زینب زاره
وای، امون از دل مضطر مادرش ۲
وای، خورده تیر سه شعبه به حنجرش ۲
وای حسین...
بین نامحرم، من بی همدم
تو و تشت زر من و آه
بی هوا میزد به روی لبهات
خیزرانو گاه و بیگاه
(خیزران به روی لب تو
داره میمیره زینب تو) ۲
دخترت گریه میکنه و
دیدههاش شده خیره به تو
اونقدر زدنش دخترت رو
که تنش پر زخم و کبوده
داغه بر روی قلب رقیه
کوچهها و محله یهوده
میگفت عمه جون بابا میاد
نبرده هنوز منو ز یاد...
همهی عالم غرق در ماتم
کجایی ای شاه بی سر
دل پریشونم تو ببین امشب
داره پر میگیره خواهر
(آخرین شب خواهره
کاشکی امشب هم بگذره) ۲
(زنده میشه پیش چشام
روز و شب همین منظره) ۲
(یادمه تب داغ صحرا و
لب خشک دریا و
یه امام تنها و
من و کربلا)۲
یادمه یه غروب دلگیر و
یه صدای تکبیر و
تو و تیر و شمشیر و
من و کربلا
چه کربلایی
برا ما غیر غم نداشته کربلایی
داغتو رو دلم گذاشته کربلایی
گریه کار روز و شبه
جون من دیگه بر لبه
(روضههای تو همدم
لحظه لحظهی زینبه) ۲
یادمه، یه صدای محزون و
آسمون گریون و
نفسی پر از خون و
من و کربلا
یادمه وقتی خنجر افتاد و
یه طرف سر افتاد و
با تو مادر افتاد و
من و کربلا
چه کربلایی
دلمو غم گرفت داداش
چه کربلایی
تو رو ازم گرفت داداش
زندگی برام شد عذاب
لحظههام پر از اضطراب
تو میون تشت طلا
خواهرت تو بزم شراب
یادمه
کوچهها و بازار و
خواهرت گرفتار و
من و جمع اغیار و
تو و نیزهها
یادمه
همه درد و غمهامو
طعنهها و دشنام و
من و مردم شام و
تو و نیزهها
سر به خاک غم میذاره) ۲
خاطرههاشو، میاره دریا
با دلی که بیقراره
وای بیقراره از غروب کربلا
به یاد سرای روی نیزهها
برا گریههای بچهها و از
سوز آتیش به روی خیمهها
(گشته غرق سوز و آه پادشاه بی سپاه) ۲
بغضی توی سینه و لحظههای قتلگاه
حسین وای...
(با دلی محزون دیدهی گریون
آسمونی بی ستاره) ۲
زیر لبهاش با یا حسین میگه
روضه میخونه دوباره
(میخونه برا غمی که با اون روز و شب بود) ۲
میخونه برا یه کودکی که غرق تب بود
میخونه برا چشمایی که تشنه لب بود
(خون میباره، روبرو چشماش گهواره) ۲
داره میپیچه صدای اصغر دل زینب زاره
وای، امون از دل مضطر مادرش ۲
وای، خورده تیر سه شعبه به حنجرش ۲
وای حسین...
بین نامحرم، من بی همدم
تو و تشت زر من و آه
بی هوا میزد به روی لبهات
خیزرانو گاه و بیگاه
(خیزران به روی لب تو
داره میمیره زینب تو) ۲
دخترت گریه میکنه و
دیدههاش شده خیره به تو
اونقدر زدنش دخترت رو
که تنش پر زخم و کبوده
داغه بر روی قلب رقیه
کوچهها و محله یهوده
میگفت عمه جون بابا میاد
نبرده هنوز منو ز یاد...
همهی عالم غرق در ماتم
کجایی ای شاه بی سر
دل پریشونم تو ببین امشب
داره پر میگیره خواهر
(آخرین شب خواهره
کاشکی امشب هم بگذره) ۲
(زنده میشه پیش چشام
روز و شب همین منظره) ۲
(یادمه تب داغ صحرا و
لب خشک دریا و
یه امام تنها و
من و کربلا)۲
یادمه یه غروب دلگیر و
یه صدای تکبیر و
تو و تیر و شمشیر و
من و کربلا
چه کربلایی
برا ما غیر غم نداشته کربلایی
داغتو رو دلم گذاشته کربلایی
گریه کار روز و شبه
جون من دیگه بر لبه
(روضههای تو همدم
لحظه لحظهی زینبه) ۲
یادمه، یه صدای محزون و
آسمون گریون و
نفسی پر از خون و
من و کربلا
یادمه وقتی خنجر افتاد و
یه طرف سر افتاد و
با تو مادر افتاد و
من و کربلا
چه کربلایی
دلمو غم گرفت داداش
چه کربلایی
تو رو ازم گرفت داداش
زندگی برام شد عذاب
لحظههام پر از اضطراب
تو میون تشت طلا
خواهرت تو بزم شراب
یادمه
کوچهها و بازار و
خواهرت گرفتار و
من و جمع اغیار و
تو و نیزهها
یادمه
همه درد و غمهامو
طعنهها و دشنام و
من و مردم شام و
تو و نیزهها
نظرات
نظری وجود ندارد !