تلخ است همسر، زهر همسر را بنوشد مَردی زِ ظلمِ آشنا افتاده باشد انصاف اصلا نیست در بیرون برقصند در حجرهاش آقایمان افتاده باشد در راه پشت بام میبیند مصیبت پیکر که بین پلهها افتاده باشد هرجا بیفتد روزگارش کربلاییست فرقی ندارد که کجا افتاده باشد ای وای اگر در ازدحام سخت گودال روی تنی سرنیزهها افتاده باشد این آبرودارِ قبیله است و روا نیست عریان در این صحرا رها افتاده باشد **** سر پیراهنت پیرم کردند از زندگی، سیرم کردند آب میخواستی و نیزه به خوردت دادند **** جگرت را شرر نزن اینقدر نالهی وا جگر نزن اینقدر با صدای نفس نفس زدنت پشت در بال و پَر نزن اینقدر پشت در هیچ کس به فکر تو نیست سر خود را به در نزن اینقدر صورتت را مکش به روی زمین خاک را بر قمر نزن اینقدر سن و سالت نمیخورد بروی آه حرف سفر نزن اینقدر **** وسط کوچهات میاندازند سینهات جای سرم بود خرابش کردند **** شنیدم رفتی تنور خولی و سوخته موهات، بابای شهیدم بهخدا یه تار موی سوختهتو من به همه دنیاشون نمیدم خدا مرگم تو کجا آخه، تشت طلا اونجا بود خمیدم خوب شدش نبودی و ندیدی که آدم بدا خندیدند به ماها ماها رو بسته بودن به همدیگه صبح تا غروب از بازار تا اینجا خرابهنشین شده فرشتهی تو قصّههات خوابیده رو خاکا عمّه جای همه کتک خورد هزار دفعه زنده شد و مُرد وقتی که دید پیرهنتو مُرد حسین...