تازه داماد کربلا میرود میدان زینب آورده آینه و قرآن شد حنابندان در زیر قرآن، ویلی اَن تَنکرونی فَاَنَا ابنُ الحسن گویان میجنگد قاسم مثل حیدر ای جان با کام عطشان بر زیر قرآن، ویلی اَحلی مِنَ العسل شده حال امروزش خیمهسوزان است آه جگر سوزش شد به خون غلطان در زیر قرآن، ویلی