بی نیازاعبد بی مقدار میخواهی چهکار بندهای که نیست توبهکار میخواهی چهکار در میان دردها درد مرا یادت نرفت نیمهی شب اینهمه بیمار میخواهی چهکار ای رفیق نارفیقان دست من را هم بگیر تو خودت گفتی بیا اصرار میخواهی چهکار داد و قال این گنهکار از سر بیچارگی است ورشکسته بر سر بازار میخواهی چهکار تو همانی که همان اول مرا بخشیدهای من همان شرمندهام اقرار میخواهی چهکار می خری هر بار یکبار آبرویم را ببر جنس بُنجل در ته انبار میخواهی چهکار من که گفتم از علی خیلی خجالت میکشم برگهای از حیدر کرار میخواهی چهکار بوی خوش دارند اینجا گریهکنهای حسین در میان این همه گل، خار میخواهی چهکار حاجتم را هم ندادی کربلایم را بده اینهمه تاخیر را این بار میخواهی چهکار عاشقان کوی جانان بیقرار زینبند گفت عزیزم بین کوفه یار میخواهی چهکار کاش بر میداشتم جوشن به جای پیرهن پیرهن بین سگان هار میخواهی چهکار گیرم اصلاً دوست داری بر سر نیزه روی دخترت را در صف انظار میخواهی چهکار