بی‌رمق بود و تا تکان می‌خورد
تبلیغات

بی‌رمق بود و تا تکان می‌خورد

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
بی رمق بود و تا تکان می‌خورد
به تنش نیزه و کمان می‌خورد

وقتی افتاد دوره‌اش کردند
چه لگدها از این و آن می‌خورد

همه رفتند، شمر ولکن نیست
شمر تا رفت، از سنان می‌خورد

زیر لب گفت آب آب اما
چکمه‌ها بود بر دهان می‌خورد

از اسب واژگون سدی اما بلند شو
خورشید خاک خورده‌ی صحرا بلند شو

گیرم که شمر، روی تن تو نشسته است
بر هم بزن قواعد و از جا بلند شو

با جسم چاک چاک مزن چنگ روی خاک
تنها امید خیمه‌ی زنها بلند شو

دارند میزنند به تو پیرمردها
از دستشان بگیر عصا و بلند شو

از آب هم مذایقه کردند کوفیان
ای تشنه‌ی مقطع الاعضا بلند شو

نظرات