بپا شده توو ، دلم یه جنجال که شد عزای ، هشتم شوال میون قلبم ، غمی وسیعه خودم توو روضه ، دل توو بقیعه نه حرم نه خدم / نه یه صحن و رواق نه مناره نه حوض / نه یه شمع و چراغ ساخته میشه یه روز - مزار بینشون گلدستهشو بغل - میگیره آسمون وای از غم و غربت 4 خاکش غریب و ، هواش غباری از اشک زهرا ، شد آینه کاری گنبد زیباش ، هفت آسمونه چهار مزارش ، آروم جونه روضه ممنوعه و / گریه هم بی صدا بمیرم میشینن / روی خاک زائرا با صاحب الزمان - بنامیشه حرم نذر بقیع میشه - طلای مادرم وای از غم و غربت 4 بهار عمر ، شیعه خزون شد از وقتی زهرا ، قدش کمون شد چهل تا نامرد ، درو شکستن دستای شیر ، خدا رو بستن توو همین مدینه / زخم ما خورد نمک مادر جوونی / توو کوچه خورد کتک پرستوی علی - توی آتیش و دود بین دیوار و در - شد صورتش کبود وای از غم و غربت 4 منبع:موسسه ادبیات آیینی بیپلاک