به یمن اشک پر و بال من کجاها رفت شبیه رود به آغوش امن دریا رفت دم حسینیه لالی بلند گفت: حسین شنید معجزهات را دل مسیحا رفت شراب جنَّت من چای بعد هیئتهاست خوش آن لبی که در پی می طَهورا رفت حیاط خانهی ما صحنی از حرم شده است همین که سر در آن پرچم تو بالا رفت برای نذر عزای تو خرج میکرده چه سودها که به دخل دکّان بابا رفت هنوز رفتن مادربزرگ یادم هست سلام داد به سمت حرم ز دنیا رفت لباس مشکی من کادویی ز مادر توست همیشه در تن من هدیههای زهرا رفت عنان نوکر تو دست شخص سلطان است غلام تو به رضا جان سپرد خود را رفت قوّای دوش علمکِش مدد ابالفضل است همان کسی که سوی فرات تنها رفت خبر رسید علمدار در کمین افتاد خبر رسید به خیمه توان زنها رفت برای شرح تنش گفتهاند، کَالقُنفذ چقدر تیر به تشییع جسم سقا رفت رشید علقمه را نیزه قد اصغر کرد ببین چه بر سر آن پهلوان رعنا رفت *** از چشای بچّهها خون میچکه میگن: عمو چرا قدت کوچیکه؟ *** حسین بعد اباالفضل بی زره افتاد به روی مصحف توحید شمر با پا رفت