به لطف خدای جواد الائمه

به لطف خدای جواد الائمه

[ حاج محمدرضا طاهری ]
به لطف خدای جواد الائمه 
گدایم گدایِ جواد الائمه 

غریبم نخوانید یا اَیُّهَا الناس
شدم آشنای جواد الائمه 

رسیدم به آزادگی تا دلم شد
اسیرِ ولایِ جواد الائمه 

رضایِ خدایِ امام رضا را
بِجو در رضای جواد الائمه 

اگر عاشقی هر نفس مثل سایه
برو در قفای جواد الائمه 

تو و جنّت و قصر و حور، آی زاهد!
من و خاکِ پایِ جواد الائمه 

مَلک در لباس کبوتر می‌آید
به ایوان‌طلای جواد الائمه 

نه تنها فَلَک، عرش هم تکیه داده
به گلدسته‌های جواد الائمه 

شمیمِ دل‌انگیز مشهد می‌آید
زِ صحن و سرای جواد الائمه 

در این آخرِ ماه ذی‌القعده باید
بسوزم برای جواد الائمه 

مرا بیمه‌ام می‌کند تا مُحرّم
لباسِ عزایِ جواد الائمه

زنی بود و ظلم و دَف و پایکوبی
...

*****

جوادِ آلِ فاطمه، که جود بوده عادتش
فدای این کرامت و فدای این سیادتش
گریست حضرت رضا، بر او شب ولادتش
به بی‌کسی و غربت و  تشنگی و شهادتش
بُوَد اگرچه روضه‌ا مثل غریبِ کربلا 
غریبّ بغداد کجا ، غریبِ کربلا کجا

زد به دلش چه آتشی، همسر بی‌وفای او
کسی نبود تا کشد، به سوی قبله پای او
رضا کجاست جرعه‌ای، بیاورد برای او
اگر چه مثل جدّ خود، شد العطش نوای او
حجره‌ی غم‌فزا کجا، گودیِ قتلگه کجا
غریبِ بغداد کجا، غریبِ کربلا کجا

غریب بود و هیچ‌کس، لحظه‌ی آخرش نبود
ز سوزِ زهر و تشنگی، رَمَق به پیکرش نبود
ولی چه خوب شد دگر، به حجره خواهرش نبود
موقع دست و پا زدن، پیش برادرش نبود
به پیش خواهرش دگر، نشد سرش ز تن جدا
غریبِ بغداد کجا، غریبِ کربلا کجا

کسی که دست اِلتِجا، مَلَک زند به دامنش
روا نبود عاقبت، رو بزند به دشمنش
خنده کنند عده‌ای، به وقتِ جان سپردنش
دلش اگرچه پاره شد، زخم نداشت بر تنش
کسی نزد به جسم او، نیزه و خنجر و عصا
غریبِ بغداد کجا، غریبِ کربلا کجا

کارِ غریبی‌اش ببین تا به کجا کشیده شد
تنش به بام با چه زجری و بلا کشیده شد
بی خبرم ولی به روی دست‌ها کشیده شد
چرا دوباره روضه‌ام‌، به کربلا کشیده شد
امان ز نعل تازه و امان ز سُمّ اسب‌ها 
غریبِ بغداد کجا، غریبِ کربلا کجا

سه روز بود پیکرش، در آفتاب بی‌امان
جمع شدند دور او، کبوتران آسمان
شدند سایه‌ی تنِ مطهر امامشان
فدای کشته‌ای شوم، تنش نداشت سایه‌بان
نذاشتند خواهرش، کِشَد روی تنش عبا
غریبِ بغداد کجا، غریبِ کربلا کجا

ز روی بام بر زمین، فتادنش روا نبود
شکر خدا که عضو عضوِ او ز هم جدا نبود
جای کفن تنش دگر، میان بوریا نبود
مگر حسینِ بی‌کفن، عزیزِ مصطفی نبود
مگر کفن به کربلا، نبود غیر بوریا
غریبِ بغداد کجا، غریبِ کربلا کجا

*****

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد 

بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد
همین‌که پیکرت افتاد خواهرت افتاد

تو نیزه خوردی و یک بار بر زمین خوردی 
هزار مرتبه زینب بر زمین افتاد

همین‌که از طرف جمعیت دوتا چکمه
رسید اول گودال مادرش افتاد

نظرات