بهشت آرزوی من گمانم بهتری خانوم

بهشت آرزوی من گمانم بهتری خانوم

[ سید مجید بنی فاطمه ]
بهشت آرزوی من، گمانم بهتری خانم
خدا را شکر که بازم، خودت پشت دری خانم

یه خورده استراحت کن، همینه خواهشم از تو
جلو پام پا نشو اینقدر، خجالت می‌کشم از تو

با این که زخمی دردی، داری می‌سوزی می‌سازی
با این دست ورم کرده، برا من سفره می‌ندازی

می‌خوام دستای بی‌جون من و بازم بگیری تو
سرت چی اومده داری، نشسته راه می‌ری تو؟

چشای من پر از اشکه که چشماتو نبندی تو
حالا حسرت به دل موندم یبار دیگه بخندی تو

تو افتادی ز پا امّا علی را رو به راه کردی
دیدی آخر توو این خونه، پای تابوت و وا کردی

حالا اون که شبش تاره، منم زهرا، منم زهرا 
اونی که دست به دیواره، منم زهرا منم زهرا 

مگه از یاد من می‌ره؟ به سنگ غم محک خوردی
حلالم کن سر من از کَس و نا‌کَس کتک خوردی

شمع من سو سو نزن حیدر خجالت می‌کشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت می‌کشد

خواستی برخیزی از جا به علی خود بگو
هی به فضّه رو نزن حیدر خجالت می‌کشد

جان من بر لب رسید از سرفه‌هایت جان من
خانه را جارو نزنحیدر خجالت می‌کشد

من خودم گیسوی زینب را مرتّب میکنم
شانه بر گیسو نزن حیدر خجالت می‌کشد

در میان بستر از وقتی که می‌آیم بمان
این چنین زانو نزن حیدر خجالت می‌کشد

نظرات