بعد از پدر به فاطمه دشمن، امان نداد وَز مِهر کس تسلّیِ آن خستهجان نداشت زهرا ندید محسن و گلچینِ روزگار گُل چید و فیضِ دیدن بر باغبان نداد میخواست با پسر، بدهد جان به پشتِ در اما چو بیکسیِ علی دید، جان نداد در کوچه خواست تا که شود حامیِ علی دردا که تازیانهی دشمن، امان نداد هر قهرمان کند به نشانِ خود افتخار اما زهرا نشان خود، به علی هم نشان نداد **** یارب مکن امید کسی را تو ناامید
عالیییبیی😭😭😭😭
از میرزا محمدی لطفا بیشتر بگذارید