بستند فرشتگان تو را صف

بستند فرشتگان تو را صف

[ حاج محمود کریمی ]
بستند فرشتگان تو را صف
سبّوح به لب؛ صبوح بر کف

حوری به هوای دوست برداشت
از زلف سه‌تار و از دلش، دف

هرکس‌که رود به مکّه، حاجی‌ست
وآن‌کس‌که رود نجف، منجّف

آدم که به آب بود و در گل
بودی تو به صنع خود، معرَّف

در سجده بر آدم نخستین
گشتند چو قدسیان مکلّف

عشق تو نداشت در دو عالم
تاریخ صدور و روز مصرف

موسی به عدم چو بود می‌ریخت
از گیسوی تو دوات مصحف

اکنون که شد از شکاف دیوار
کعبه به قدوم تو مشرّف

از هجر یگانه، چاره این است
کز سوز جگر چو وادی طف

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم

نظرات