بزنيد آب و جارو،كه اومده دلدارم از راه

[ امير حسين الفت ]
بزنيد آب و جارو،كه اومده دلدارم از راه
مثل عصراي جمعه،گريه مي‌كنم نا خودآگاه

يه طاق نصرت بزنيد، كه دلبر از راه اومده
تو كوچه‌ها جار بزنيد، بقيه الله اومده

مي‌كشه، من و تيغ ابروهاش
مي‌كشه، من و ناز اون نيگاش
مي‌كشه، من و خال رو لباش

به اميدي نشستم، يه گوشه ميخونه امشب
به خدا قانع هستم، به يه ته پيمونه امشب

دلم يه كربلا مي‌خواد، خوب از دلم خبر داري
چشمام و مي‌بيني آقا، اگه پاهات و برداري

ميگيرم،بهونه كربلا
من شدم، ديوونه كربلا
بر دلم، نشونه كربلا

منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات