بر نیزهها سرت لای لای علی علی بیچاره مادرت لای لای علی علی فصل غم آمده و وقتِ خزانت پسرم خفتی و میدهم ای ناز تکانت پسرم خجلت و داغ تو و خندهی دشمن کم بود ماندهام ماتِ لبِ خندهکنانت پسرم بر نیزهها سرت لای لای علی علی بیچاره مادرت لای لای علی علی کردهای خون به دلم بس که زبان را پِیِ آب میکشیدی ز عطش دور دهانت پسرم لب به لب میزدی و جان به لبم میکردی آب پیدا نشد و رفت توانت پسرم بر نیزهها سرت لای لای علی علی بیچاره مادرت لای لای علی علی چاره میخواستی و مَرهمِ آبی که نَهَد به تَرَکهای عطشبارِ لبانت پسرم دیدم از دور کسی چارهی دردت میکرد وای با تیر سه شعبه کرد نشانت پسرم میبرم زیر عبایت که نبیند مادر تا کنم همرهِ این تیر نهانت پسرم کاش از قبر تو باقی اثری هیچ نبود کاش نیزه نشود فاتحهخوانت پسرم بر نیزهها سرت لای لای علی علی بیچاره مادرت لای لای علی علی
یا علی 💚