حاج منصور ارضی

بر روی دامانم بخواب آتش مزن جان رباب

1921
15
بر روی دامانم بخواب، آتش مزن جانِ رباب
خیمه به خیمه گشته‌ام، در کربلا دنبال آب

لای‌لای علی...

دادم تو را دست پدر، خواندم دعا با چشم تر
گفتم حسین این بچه را، آهسته‌آهسته ببر

پشت سرت کردم نگاه، راهی شدی در قتلگاه
آقای عالم را ببر، رو می‌زند بر این سپاه

مُنّوا علی ابن مصطفی، لای‌لای علی...

آمد صدای هلهله، آتش بگیرد حرمله
آمد صدای تیر تو، بر گوشم از این فاصله

وا غربتا وا غربتا...

خوردی تو ضربه بی‌هوا، لعنت به تیر بی‌حیا
قنداقه را پاره کنم، تا که زنی تو دست و پا

بابای تو شرمنده شد، تسکین اشکش خنده شد
مانند محسن قبر تو، با دست بابا کنده شد

این منظره صبرم ربود، دیدم خودم صورت کبود
مادر به روی نِی هنوز، چشمان تو وامانده بود

وای اصغرم وای اصغرم...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش