برادر جان سلیمان زمانی

برادر جان سلیمان زمانی

[ کربلایی نریمان پناهی ]
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری

چرا بر تن برادر سر نداری
بمیرم من اگر مادر نداری

گلی گم کرده ام می‌جویم او را
به هر گل می‌رسم می‌بویم اورا

گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیروهن کهنه به تن داشت

اگر جویم گلم را این بیابان
به اشک دیدگان می‌شویم او را

حسین جانم حسین جانم حسین جان...

غم عشقت بیابان پرورُم کرد
فراقت مرغ بی‌بال و پرُم کرد

بمو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درد و درمان و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

ییخیلیب عباسیم نهر فرات اوسده
بلیم سیندی زینب علمدار ئولدی

بویانیب دور قانه وفالی سرداریم
لوای قرآنه وفادار ئولدی

ئوزون آگه ایله حیالی قیزلاری
دئنن دیدی پیکان سو مشکین دلدی

سیزه خاطیر گئچدی ایکی قول بیر گوزدن
منی قویدی یالقوز فلک دینجلدی

نظرات