
با لختهی خون، چسبیده مشتی پَر به مسمار یعنی کبوتر خورده پشتِ در به مسمار آیاتِ قرآن چکه میکرد از لبِ در قطرهبهقطره ریخت از کوثر به مسمار بو بُرد که پشتِ دری، محکم لگد زد با پا تو را کوبید آن کافر به مسمار این میخ با جسمِ نحیفِ تو چهها کرد افتاده کارِ بانویی لاغر به مسمار یک ضربه خوردی، هر دو پهلویت کبود است اینور به آتش خوردهای، آنور به مسمار تو بینِ شعله گیر کردی، مرتضی سوخت تو رو به حیدر زل زدی، حیدر به مسمار تو شیشهی عمرِ علی بودی، شکستی برخورد کرد آیینهسرتاسر به مسمار خیلی تقلا کردی اما ول کُنَت نیست زورت نچربیدهاست آخر سر به مسمار تو زیرِ در بودی که دشمن رد شد از آن بیاعتنایی کرد یک لشکر به مسمار یکسومِ سادات را از دست دادیم لعنِ تمامِ شیعه تا محشر به مسمار در کربلا تیرِ سهشعبه شد همین میخ شد دوخته نایِ علیاصغر به مسمار