عبدالرضا هلالی

با لبت رنگ عقیق یمن

869
13
(با لبت رنگ عقیق یمن از یادم رفت)۲
(همچنان که جگر خویشتن از یادم رفت)۲

(من اویسم، بگذارید، که اُتراق کنم)۲
(بوی شهر تو که آمد، غَرَن از یادم رفت )۲

(جذبه‌ی عشق بر آنست، مرا ذوب کند)۲
(صحبت نام تو شد، نام من از یادم رفت)۲

( مرغ باغ ملکوتم، به حرم امده ام)۲
(به روی گنبد زردم، چمن از یادم رفت)۲

(مثل فترس نکنم، پشت به گهواره‌ی تو)۲
(بال من خوب که شد، پر زدن از یادم رفت)۲

ندهدفرصت گفتن، به محتاج کریم
بی سبب نیست کنارت، سخن از یادم رفت

(می‌رود دل به همانجا که تعلق دارد)۲
(صحبت کرببلا شد وطن از یادم رفت)۲

(همه‌ی بهت من اینست چرا عریانی)۲
نکند فکر کنی، پیرهن از یادم رفت

کربلا محشر کبری شده است واویلا
خون جگر حضرت زهرا شده است واویلا

گوش در گوش، همه لشکریان می‌گفتند
پسر فاطمه تنها شده است واویلا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش