(واویلا، واویلا، آه و واویلا)۲ با دیدهی گریان و با قلب مضطر ناله دارم در غم موسی بنِ جعفر با غل و زنجیرت، زندان بغداد یوسف فاطمه گردیده آزار (واویلا، واویلا، آه و واویلا)۲ میان زندان غم نالهها میزد با اشک دیده رضا را صدا میزد زمزمهی لبش با چشم گریان پسرم، پسرم، رضا رضاجان (واویلا، واویلا، آه و واویلا)۲