سیدرضا نریمانی

باگریه خیمه‌گاه و می‌بینم

4589
20
با گریه خیمه‌گاهو می‌بینم
با غصّه ذوالجناحو می‌بینم
با گریه صورتت‌ رو می‌بوسم
با غصّه قتلگاهو می‌بینم

یه عدّه بی‌حیا رو می‌بینم
فرار بچه‌ها رو می‌بینم
همین‌که خیره به سرت میشم
یه خنجر از قفا رو می‌بینم

می‌بینمت به مشکل افتادی
به زیرِ پایِ قاتل افتادی
جلویِ چشمِ من به خاک و خون
شبیهِ مرغِ بِسمل افتادی

(آقای من، یا أباعبدالله
یا أباعبدالله أباعبدالله أباعبدالله)

آب‌آورت رو می‌بری میدون
گل‌پسرت رو می‌بری میدون
اُمّ‌وهب حالمو می‌دونه
که خواهرت رو می‌بری میدون

خدا می‌دونه خوب می‌جنگن
شمشیر نشد با چوب می‌جنگن
میگم که دختر علی هستم
از صبح تا غروب می‌جنگن

فدای غصّه خوردنت داداش
غریب گیرآوردنت داداش
برات بمیرم که تهِ گودال
به زورِ نیزه بردنت داداش

(یا أباعبدالله، آقای من)

آخه اینا چی می‌خوان از جونت
فدای موهای پریشونت
هنوز که خیزرون نیاوردن
بگو چرا شکسته دندونت؟

فدای این نگاهِ مظلومت
از آب هم کردند محرومت
توروخدا نگو أنا العطشان
با نیزه می‌زنن تو حُلقومت

داره چه غوغایی به پا میشه
دمِ غروبِ کربلا میشه
و شمرُ جالسٌ علی صدرک
داره سر از تنت جدا میشه

(یا أباعبدالله، آقای من)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش