بالای دارالاماره، میگم نیا کوفه با یه لب پاره پاره، میگم نیا کوفه قاصد من نگامه، روی لبام سلامه فدائیِ تو مولا، مسلمِ تشنه کامه حسین میا به کوفه... الان میدونم شیرخوارت، سیرابه سیرابه الان میدونم دخترت، تو محملا خوابه الهی که به کوفه، گذارشون نیفته الهی که سری در، کنارشون نیفته اینا برای سوغاتی، یه فکرایی دارن گفتن برا دختراشون، گوشواره میارن همینایی که امروز، مسلِمُ دوره کردن دارن برای زینب، دنبال سنگ میگردن یه سایبون درست کنید، برای شیرخواره آب زیادی بردارید، بارون نمیباره ببین دل ربابُ، شکسته مثل شیشه اگه بمونی اصغر، شیش ماهش تموم نمیشه حسین میا به کوفه...